ژانر نوآر یکی از ژانرهایی است که شماری از مهم‌ترین آثار تاریخ سینما را در خود جای داده: گونه‌ای از فیلم که خود شامل دسته‌های مختلف و زیر-ژانرهای گوناگون است و بخش مهمی از آثار بزرگان سینما را با ویژگی‌های مشترک زیر یک چتر قرار می‌دهد.

این چتر البته در مطالعات سینمایی همیشه بحث‌بر‌انگیز بوده است: در صحبت از یک اثر بزرگ از فیلم‌سازی مؤلف، شباهت‌های فیلم به دیگر آثار آن فیلم‌ساز با اهمیت‌تر است یا شباهتش به دیگر آثار ژانر؟

علیرضا کاوه، نویسنده سینمایی در کتاب قطوری که با نام «چنین سیاه آینه‌ای؛ تحلیل و بررسی سینمای نوآر» منتشر کرده، سعی دارد سؤالات زیادی را درباره این ژانر جذاب پاسخ دهد. به نظر می‌رسد نویسنده مفهوم ژانر را به طور کامل می‌پذیرد و از چون و چرا درباره آن پرهیز دارد، در عوض سعی دارد از زوایای مختلف آن را بررسی کند، کاری که قبل‌تر در منابع فارسی به شکل درستی انجام نشده است.

برای این کار، کاوه در پیش‌گفتار سعی دارد شیوه کاری‌اش را توضیح دهد، اما بیش از آن‌که درباره چگونگی کتاب، انتخاب فیلم‌ها و ارتباط آن‌ها حرف بزند، درباره واژه نوآر، شیوه نوشتن و نوع به کارگیری اسامی توضیح می‌دهد تا زودتر به بخش تحلیل برسد: بخشی که در آن هر فیلم به طور مفصل معرفی و بررسی شده است.

نویسنده «دنیای تبهکاران» ساخته جوزف فون اشترنبرگ (۱۹۲۷) را به عنوان پذیرفته‌ترین نمونه اولین فیلم نوآر معرفی می‌کند و پس از آن نمونه‌های مختلف دیگری را بررسی می‌کند: از «شاهین مالت» ساخته تحسین‌شده جان هیوستن با بازی درخشان همفری بوگارت، تا «کازابلانکا» که البته برخی به تعلقش به ژانر نوآر شک دارند.

بدیهی است بهترین نمونه‌های ژانر در دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی خلق شده‌اند و برخی معتقدند آخرین نوآرها به همان سال‌ها باز می‌گردند (از جمله «نشانی از شر» ساخته اورسن ولز در سال ۱۹۵۸) اما طبیعتا نئو- نوآرها هم بخش مهمی از سینمای جهان را شکل داده‌اند که نویسنده به بررسی برخی از آن‌ها می‌پردازد، از جمله «غریزه اصلی» ساخته پل ورهوفن با بازی شارون استون و مایکل داگلاس که از منظر فمینیستی قابل بررسی است و «یادگاری» (ممنتو) ساخته کریستوفر نولان که بهترین ساخته سازنده‌اش است.

در بررسی هر فیلم ابتدا با مشخصات و خلاصه داستان مفصل آن‌ها روبه‌رو هستیم که البته بخش خلاصه داستان، با توجه به در دسترس بودن فیلم‌ها برای خواننده، می‌توانست بسیار کوتاه‌تر و مختصرتر باشد. پس از آن به بخش بررسی می‌رسیم که نویسنده هر کدام از فیلم‌ها را از زاویه خاصی بررسی می‌کند و در کنار هر بررسی، در ستون‌هایی به دادن اطلاعات درباره موضوعات مختلف می‌پردازد. مثلا در ستون ویژه‌ای نئو- نوآر سازان معرفی شده‌اند یا در کنار بررسی «محله چینی‌ها» به فیلم‌های دیگری که شهر در آن‌ها به شکل هزار تو ترسیم شده، اشاره می‌شود. فم‌فاتال‌هایی چون مارلنه دیتریش و ریتا هیورث بر اساس تعداد آثار نوآری که در آن‌ها شرکت کرده‌اند به همراه معروف‌ترین فیلم‌شان معرفی شده‌اند.

اساسا کتاب مملو است از آمار و ارقام. نویسنده علاقه زیادی به ثبت تعداد فیلم‌ها در هر زمینه نشان داده و هر بار سعی دارد آمار دقیقی از تعداد مثلا بازی آل پاچینو به عنوان ناقهرمان ارائه دهد. این کار هر چند بسیار مشکل و وقت‌گیر به نظر می‌رسد، اما در نهایت به دلیل ماهیتش نمی‌تواند مبرا از اشتباه باشد، در حالی که شاید گسترش بخش‌های تحلیلی می‌توانست خواننده را بیشتر با کتاب همراه کند. در نتیجه این نگاه نویسنده، نیمه دوم کتاب به یک دانشنامه بسیار مفصل پر از نام فیلم و ارقام بدل شده که مثلا نام ۲۶۲۶ فیلم در آن ثبت شده است. فیلم‌شناسی بازیگران، فیلم‌شناسی کارگردان و ۱۰۰ نمونه فیلم از جمله این بخش‌هاست که بخش قابل توجهی را به خود اختصاص داده‌اند. در این بخشی صفحاتی هم به پوستر فیلم‌های این ژانر اختصاص داده شده که مرجع جذابی برای مرور پوسترهای خاطره‌انگیزی است که می‌تواند برای هر سینما‌دوستی جذاب باشد، هرچند احتمالا برخی از پوسترها سانسور شده‌اند و با محدودیت‌های چاپ کتاب در داخل ایران و حذف تصویر زنان، امکان منتشر شدن نداشته‌اند.

«چنین سیاه آینه‌ای» نشان از سال‌ها تحقیق نویسنده درباره ژانر نوآر دارد که در نهایت بررسی‌های موردی و آمارهای مفصلی را درباره فیلم‌های این ژانر ارائه می‌کند. البته می‌توان خرده گرفت که چرا مثلا بررسی محله چینی‌ها ساخته درخشان رومن پولانسکی اینقدر کوتاه است و در کمتر از یک صفحه خلاصه شده یا چرا بررسی‌های موضوعی و ویژگی‌های مشترک فیلم‌های ژانر گسترده‌تر نیستند و به بررسی‌های موردی درباره فیلم‌ها کفایت شده، اما با این حال مدخل‌هایی که مفصل‌تر هستند نظیر نشانی از شر ساخته اورسن ولز، جذابیت ویژه‌ای به کتاب بخشیده‌اند.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

خبرها
شاهد تاریخ - فصل سوم
خبرها
جهان‌نما

شنیداری

پادکست‌ها