چهل و چهار سال پیش ارتش عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد. اما آنچه شگفتآور است، این است که جمهوری اسلامی به جای گرامیداشت پایان جنگ، روز آغاز جنگ را گرامی میدارد.
در این شکی نیست که صدام حسین متجاوز بود و مردم ایران در برابر او از کشور خود دفاع کردند. با این حال، به باور من، روح الله خمینی و اطرافیان او با مجموعهای از اقدامات، فرصت حمله را به صدام حسین دادند.
مهمترین این اقدامات، تضعیف عمدی ارتش قدرتمند ایران پس از انقلاب بود. این تضعیف، باعث شد که توازن قوا بین ایران و عراق به نفع عراق به هم بخورد و صدام به این نتیجه برسد که اکنون بهترین زمان برای جبران تحقیر ناشی از قرارداد الجزایر ۱۹۷۵ است؛ قراردادی که بهوسیله شاه ایران به صدام حسین تحمیل شده بود.
از زمانی که در سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۵ میلادی) عهدنامه حسن همجواری بین ایران و عراق به امضا رسید و رودخانه اروند (شطالعرب) به عنوان یک رودخانه مشترک میان دو کشور برسمیت شناخته شد، صدام حسین معتقد بود که عراق این قرارداد را از موضع ضعف پذیرفته است. با وقوع انقلاب در ایران و شروع تضعیف ارتش توسط انقلابیون به رهبری خمینی، صدام فرصت را برای جبران تحقیر سال ۱۹۷۵ مناسب دید.
اما خمینی و اطرافیان او چه اقداماتی انجام دادند که موجب شدند که صدام برای حمله به ایران فرصت پیدا کند. در اینجا، به چهارده اقدام اساسی اشاره میکنم که باعث تضعیف جدی ارتش ایران شد و آن را تا مرز فروپاشی در آستانه جنگ با عراق برد.
یکی از مهمترین این اقدامات، اعدام بسیاری از فرماندهان ارتش در هفتهها و ماههای نخست انقلاب بود. این اعدامها ضربه جبرانناپذیری به شبکه فرماندهی ارتش ایران وارد کرد. این در حالی است که خمینی تنها چند روز پیش از آن، در اولین روز ورودش به ایران در بهشت زهرا اعلام کرده بود که هدفش استقلال ارتش و بازگرداندن اقتدار به آن است. اما تنها ۱۲ روز پس از آن سخنرانی در ۱۲ بهمن ۵۷، تیرباران فرماندهان ارشد ارتش آغاز شد.
در ماههای نخست انقلاب، خبرهای مربوط به اعدام فرماندهان ارتش، هر چند روز یک بار صفحات نخست روزنامهها را پر میکرد. سپهبد بدرهای، فرمانده نیروی زمینی در حمله به ستاد نیروی زمینی در مینیسیتی کشته شد؛ سرلشکر خسروداد، فرمانده هوانیروز، سه روز پس از انقلاب اعدام شد؛ امیرحسین ربیعی، فرمانده نیروی هوایی، چند ماه بعد اعدام شد و فرماندهان ارتش به صورت گروهی اعدام میشدند.
دومین اقدامی که ضربه بزرگی به ارتش زد و آن را در برابر ارتش عراق به شدت تضعیف کرد، بازنشستگی اجباری تمام فرماندهان سرهنگ به بالا بود. این اقدام، در واقع مغز فرماندهی و تفکر ارتش را کنار گذاشت. روزنامههای آن دوره پر از فهرست سرتیپها و سرلشکرهایی بود که اجباراً بازنشسته شدند.
سومین ضربه مهم این بود که آن دسته از فرماندهان که اعدام یا بازنشسته نشده بودند، از ترس جان خود مخفی شدند یا از کشور فرار کردند.
چهارمین اقدام اشتباه انقلابیون، کاهش دوره خدمت سربازی از دو سال به یک سال بود. این تصمیم نادرست، که توسط دریادار احمد مدنی، وزیر وقت دفاع گرفته شد، باعث شد که پادگانها از نیروها خالی شوند. این تصمیم به قدری تأثیرگذار بود که پس از آغاز جنگ، مجبور شدند از سربازانی که خدمت آنها در سال ۱۳۵۶ به پایان رسیده بود، دوباره استفاده کنند؛ سربازانی که به "منقضیهای ۵۶" معروف بودند.
پنجمین اشتباه بزرگ این بود که اعلام کردند هر کدام از نظامیان اگر تمایل دارند، میتوانند به شهر خود برای خدمت بازگردند. این تصمیم غیرکارشناسی، موجب شد که به عنوان مثال خدمه تانکهای لشکر ۹۲ اهواز که برای دفاع در برابر ارتش عراق آموزش دیده بودند، خوزستان را ترک کرده و به شهرهای خود برگردند.
ششمین اقدام اشتباه، اداره کردن واحدهای ارتش به صورت شورایی بود. در برخی از پادگانها، فرماندهان با رأیگیری میان سربازان و درجه داران و افسران انتخاب میشدند. این رویه به جایی رسید که در روز حمله عراق به ایران، دو فرمانده تیپهای زرهی لشکر ۹۲ اهواز، سرگردهای مخابرات بودند که از طریق رأیگیری انتخاب شده بودند، نه افسران زرهی.
هفتمین اشتباه، لغو قراردادهای تسلیحاتی مهم بود. ابتدا قرارداد خرید ۱۶۰ فروند جنگنده اف-۱۶ که شاه آنها را خریده بود، لغو شد. سپس قرارداد خرید چهار ناوچه از آمریکا لغو شد، در حالی که این ناوچهها آماده تحویل بودند. همچنین، برخی از مقامات انقلابی در ابتدا قصد داشتند ۷۹ فروند اف-۱۴ که قبلاً توسط ایران خریداری شده بود را نیز به آمریکا عودت بدهند، اما خوشبختانه از این کار منصرف شدند.
هشتمین اشتباه، عدم اجازه ورود به هیئت حسننیت عراقی بود که قصد داشت پس از انقلاب به ایران بیاید. حسینعلی منتظری که در آن زمان از نزدیکان خمینی بود، این تصمیم را اشتباه دانست.
نهمین اشتباه خمینی دعوت ارتش عراق به قیام علیه صدام حسین در فروردین سال ۵۹ بود. این سخنان در حالی مطرح شد که توازن قوا به نفع عراق تغییر کرده بود و بهانهای برای حمله صدام به ایران فراهم کرد.
دهمین اشتباه خمینی و اطرافیانش، قطع رابطه با آمریکا و از دست دادن یک متحد تاریخی و قوی بود در حالی که عراق شوروی را در کنار خود داشت.
یازدهمین و مهمترین اشتباه، اشغال سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ توسط دانشجویان پیرو خط امام بود. تا قبل از این اتفاق، حتی آمریکا اطلاعات محرمانهای در اختیار ایران قرار میداد که عراق قصد حمله به این کشور را دارد اما پس از اشغال سفارت، همه چیز تغییر کرد و آمریکا به تدریج به سوی حمایت از عراق رفت.
دوازدهمین اشتباه، واقعه کودتای نوژه بود. فارغ از آنکه آن را قیام اسفران یا کودتا بنامیم نتیجه این واقعه، اعدام بسیاری از خلبانها و فرماندهان لشکر ۹۲ اهواز و تیپ ویژه نوهد (نیروهای مخصوص) بود.
سیزدهمین ضربه انقلاب به ارتش، پاکسازی ۱۲ هزار افسر و درجهدار از ارتش بود که مصطفی چمران، وزیر دفاع وقت، آن را یک ماه پیش از آغاز جنگ در نطقی در مجلس تأیید کرد.
چهاردهمین ضربه انقلاب به ارتش، تغییر مکرر فرماندهان ارشد ارتش بود. در فاصله ۱۹ ماه پس از انقلاب، پنج رئیس ستاد ارتش تغییر کردند در حالی که عراق از ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۴ یک رییس ستاد ارتش داشت.
در مجموع، میتوان گفت با وجود تمامی این ضربات، ارتش ایران به شکلی قهرمانانه از کشور دفاع کرد و در سال اول جنگ، این ارتش ایران بود که عراق را متوقف کرد، چرا که سپاه هنوز قدرت نظامی لازم را نداشت. با این حال، راویان رسمی جمهوری اسلامی در بازگویی تاریخ جنگ ایران و عراق، در حق ارتش بیانصافی کردهاند.
در پایان، باید به این نکته تاکید کرد که هرچند صدام متجاوز بود، اما خمینی و اطرافیان او با اقدامات خود به صدام حسین فرصت دادند تا به ایران حمله کند. جنگی که با وجود اشتباهات متعدد در اداره آن، باید بعد از آزادسازی خرمشهر به پایان میرسید، اما هشت سال به طول انجامید. با این حال، هرگز نباید فراموش کنیم که صدام متجاوز بود و ما از کشور خود دفاع کردیم.
این متن خلاصه مطالب مطرح شده در برنامه سیاست با مراد ویسی است که روزهای شنبه تا چهارشنبه اینجا به اشتراک گذاشته خواهد شد.